شیطونک شب زنده دار من
چند وقت بود که دختر خانوم ما شب زنده دار شدن! تا میذاشتیمش تو جاش شروع به گریه کردن میکرد و منو باباشو کلی میترسوند.
منو همسری نگران شدیم که نکنه مریض باشه، بردیمش دکتر که خدارو شکر مشکلی نداشت اما بازم تا میذاشتیمش تو جاش گریه میکرد و نمیخوابید. تا اینکه یه شب کنار خودم خوابوندمش، باورتون میشه این دختر بلا راحت خوابید و صداشم درنیومد.
بله دخترمون مامانی شده! دیگه حالا بوی مامانشو تشخیص میده و دوس داره تو بغل مامانش بخوابه، برا همین تا میذاشتیمش تو جاش چون از مامانش دور میشد گریه میکرد و نمیخوابید.
اینجوری بود که دخترکوچولومون دیگه قبل از خواب گریه نکرد، ولی الان چون تا ساعت 10 شب میخوابه شبا دیرتر خوابش میبره و ما رو تا ساعت 2شب بیدار نگه میداره و میخواد باهاش حرف بزنیمو بغلش کنیم. حالا هم داریم روش کار میکنیم که عصر کمتر بخوابه تا شب زودتر بخوابه، فعلا که هر روشی رو امتحان کردیم اما موفق نشدیم کم مونده بذاریمش تو یخچال، ولی بازم بدموقع میخوابه. امیدوارم هرچه زودتر موفق بشیم!
یاسمینا کوچولوی شب زنده دار مامان