تعیین جنسیت
کوچولوی من، دیروز چهارشنبه چهاردهم فروردین 92 صبح ساعت 9 برای مشخص شدن جنسیتت قرار بود برم درمانگاه تا ببینم دخملی هستی یا پسملی. با اینکه بخاطر سیزده بدر خیلی خسته بودم ولی از ذوق دیدنت زودتر از همیشه پاشدم و ماشینو برداشتم و به سرعت رفتم درمانگاه، اما هنوز دکتر سونو گراف نیومده بود و شش نفر قبل از من نوبت داشتن، همونجا منتظر نشستم تا بالاخره دکتر اومد و ساعت 10 نوبتم شد و رفتم داخل اتاق، یه خانوم دکتر بداخلاق پشت دستگاه نشسته بود و بعد از یه کم کاووش تو ناحیه راست شکمم گفت بچتون دختره، ولی اصلا بهم نشون ندادت!!
از اتاق اومدم بیرون و به باباجونت زنگ زدم و گفتم داری صاحب یه دختر ناز میشی، اونم کلی خوشحال شد و بوووس بوووس
بعد از رسیدن به خونه به خاله فائزه (خاله جونی کوچیکت) زنگ زدم و خبر دادم و ازش خواستم به مامانی و بقیه خاله جونات خبر بده، به خاله افسانه(دوست جونم) هم خبر دادم، هردوشون کلی خوشحال شدن و از اسمی هم که برات انتخاب کرده بودیم خیلی خوششون اومد.
بابایی هم به عمه جون و عموجونات خبر داد و همه خوشحال شدن و برات بوووس فرستادن