پنج ماهگی
پنج ماه پیش مثل امروز دختر نازمون اولین نفسشو تو این دنیای رنگارنگ کشید و با قدمهای کوچولوش دلمونو شاد کرد.
یاسمینای ناز پنج ماهه ی من این روزا حسابی شیطون شده، دوست داره مدام باهاش بازی کنیم و حرف بزنیم، اگه یه لحظه تنهاش بذاریم صداش درمیاد! تو کل خونه غلت میزنه و با غلت زدن خودشو به میز، مبل و یا هرچی که تو خونه باشه میرسونه و شروع به خوردنش میکنه، میخواد حرف بزنه اما نمیتونه و بجاش جیغ میزنه، گاهی اینقد جیغ میزنه که صداش میگیره و شروع به سرفه کردن میکنه، یاسمینا گلی من از بازی کردن با نایلون های صدادار هم خیلی خوشش میاد.
دختر طلا حالا دیگه خونمون و مامان و باباشو میشناسه، چند روز پیش که رفتیم خونه یکی از دوستامون، تا وارد خونشون شدیم و دید محیط ناآشناست کلی گریه کرد، ما گفتیم شاید دل درد داره یا یه جاییش درد میکنه، اما تا اومدیم خونه خوشحال و خندون شروع به بازی کرد، اینجوری بود که فهمیدیم این وروجک ناقلا خونه رو هم تشخیص میده!!
هفته پیش برای اولین بار دختر نازمو تو روروئک گذاشتیم، حسابی خوشحال شد، به یکی از کلیداش که دست زد و صدای گاو و موزیک بلند شد، از ترس چشاش گرد شد ولی بعد خیلی خوشش اومد و دوست داشت تو روروئک بمونه
نازگلم الان حدود 8 کیلو وزن داره و قدش هم حدود 66 سانتیمتر شده و دیگه کم کم داره برای خودش خانومی میشه و هر روز با عشوه و ناز برا مامان و باباش دلبری میکنه.
عکسها در ادامه...
روروئک سواری و متعجب از صدا