اولین مسافرت چند روزه
سلام به همه. بعد از چند هفته اومدیم...
هفته قبل منو یاسمینا و باباش عازم تهران شدیم، اونم با ماشین تو زمستوون!! اول میخواستیم هوایی بریم اما به دلیل 22 بهمن بلیط گیر آووردن از ماهشهربه تهران خیلی سخت بود و از طرفی هم همسری برای ماموریت باید میرفت، چون ما تنها میموندیم، تصمیم گرفتیم با ماشین بریم. 22بهمن صبح زود آماده حرکت شدیم و دخملی سحرخیزمونم زودتر از ما بیدار شد و عازم سفر 5 روزمون شدیم. خوشبختانه این چند روز هوا خیلی خوب بود و فقط روی کوهها برف دیده میشد و جاده کاملا مناسب سفر بود.
یاسمینا هم بیشتر مسیر رو خواب بود و در زمان بیداری هم با جغجغش بازی میکرد، حدود ساعت 7 شب بود که به تهران رسیدیم و به هتلی که از قبل رزرو شده بود رفتیم. اونشب دخملی نازم زودتر از همیشه خوابید ولی نصف شب با صدای خش خش ناخوناش که به دیوار میکشد ما رو بیدار کرد و دوباره خوابید.
روز بعد همسری رفت دنبال کارهاش و منو نازگلم تو هتل موندیم، تصمیم گرفتم با دخملی یه سری به خیابونهای اطراف هتل بزنیم اما چند متری که از هتل دور شدیم دختر شیطون بلا شروع به گریه و زاری کرد و مجبور شدیم برگردیم، تا رسیدیم جلو هتل، دیدم دخترخانوم تو کالسکشون خوابیدن!!!
بعد از این ماجرا تصمیم گرفتیم عصرها با همسری بریم بیرون و روزها با دخملی تو هتل بمونیم!! البته شبا هم که میرفتیم بیرون نمیتونستیم زیاد بیرون بمونیم چون هوا سرد بود و لپای ناز ، گل دخترمون بخاطر سرما قرمز میشد.
بعد از 5 روز، شنبه صبح هم بار و بندیلمونو بستیم و به سمت ماهشهر حرکت کردیم، و اولین سفر طولانی دخملی ما هم به خوبی و خوشی به پایان رسید و جای همگی خالی خیلی خوش گذشت.
دخملی تو هتل فقط چشمش دنبال گوشی من بود!!
دختر طلا در مسیر