یاسمینایاسمینا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

مسافر تابستونی

سفر به گناوه

1392/11/6 16:23
نویسنده : مامان فهیمه
1,913 بازدید
اشتراک گذاری

ظهر چهارشنبه گذشته همسری زنگ زد و گفت وسایل رو آماده کن که فردا با یه گروه از همکارا و خونواده هاشون میریم گناوه.هورا منو دخملی هم تا عصر آروم آروم چمدونمونو بستیم و بقیه وسایل رو همسری که اومد زحمتشو کشید

برای این سفر دو روزه یه اتوبوس هم در نظر گرفته بودن اما چون ممکن بود دخملی با سر و صداش بقیه رو اذیت کنه ما تصمیم گرفتیم که با ماشین خودمون بریم و تو گناوه به جمع بپیوندیم.

پنجشنبه صبح زود پاشدیم ، خودمون آماده شدیم و برای اینکه نازگلم بیدار نشه قصد داشتم یه پتو دورش بگیرم و بذارمش تو ماشین، اما دخملی سحرخیز من سریع بیدار شد تعجبو آمادش کردم، سوار ماشین شدیم. صبح خیلی قشنگی بود همه جا مه بود طوری که چند متر جلوتر رو نمیشد دید.

یاسمینا جونم تقریبا تمام مسیر رو خوابیدخواب و حدود ساعت یازده بود که رسیدیم. رفتیم هتل و یه اتاق رو به دریا رو بهمون دادن، تا وسایلمونو بردیم تو اتاق بقیه گروه هم اومدن و برای ناهار رفتیم. بعد از ناهار هم کمی استراحت کردیمو رفتیم کنار ساحل، جاتون خالی هوا عالی بود، سرمای خیلی ملایم و لذت بخشی داشت. به اصرار همسری سوار یکی از موتورهای ساحلی شدم و یاسمینا بغل باباش کنار ساحل ایستادن، خیلی خوب بود، سرعت، باد، هیجان، عالی بود! اما وقتی برگشتم دیدم دخمل طلا از بس گریه کرده بود صداش گرفته بود!!

عصر هم یه دوری تو بازار زدیم و برای شام برگشتیم هتل و استراحت کردیم. روز بعد هم تا ظهر گناوه بودیم و بعد رفتیم چاهک. در ادامه، گروه به دیلم رفتن و ما برگشتیم خونه و مسافرت دو روزمون با همکاری دختر نازم به خوبی گذشت

totalgifs.com barrinhas gif gif ursinho.gif

دخترم صبح زود، قبل از حرکت

عکسها در ادامه...

خواب تو ماشین در مسیر

انتظار برای تحویل اتاق

تعویض لباس و استراحت در اتاق

محمدیاسین، همسفر کوچک و دوست داشتنی ما

یاسمینا و محمدیاسین

وقتی که یاسمینا برای اولین بار کرم ضد آقتاب زذ

دخملی و باباش در کنار ساحل

یاسمینا و بوسه خرسی

دختر طلا وقتی از سفر برگشتیم با توپی که خیلی دوسش داره

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

الهام مامان امیرعلی جون
7 بهمن 92 11:46
بوس بوس هزارتا بوس واسه یاسمینا عزیزه خاله/ خاله جون شمایک روز از امیرعلی من بزرگ تری. خاله فدات بشه که دخمله خوبی بودی و تو مسافرت آروم و خانوم بودی/
الهام مامان امیرعلی جون
7 بهمن 92 17:14
سلام گلم ممنون بابت دلگرمی که بهم دادی اخه خیلی نگرانم.فداتشم.چه جالب منم امروز براش لعاب برنج درست کردم
مامان فهیمه
پاسخ
ایول چقد همدلیم
الهام مامان امیرعلی جون
7 بهمن 92 23:26
گلم این ایمیله منه/ عکسه یاسمینا جان رو برام بفرست میخام یه کیلیپ به مناسبت برنده شدنمون با عکسه نی نی هایی که ماماناشون رای دادن درست کنم skinak2@yahoo.com
مامان فهیمه
پاسخ
مرسی عزیزم که ما رو هم حساب کردیخیلی خوشحالم کردیالان برات میفرستم گلم
ابجي سجا
8 بهمن 92 11:43
فدات چه نازی گلمماشاءالله هزارماشاءالله
مامان فهیمه
پاسخ
قربونت عزیزم
ابجي سجا
8 بهمن 92 11:43
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ: ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ ﻓﮑﺮ ﺑﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ …. دوستت دارم ياسمينا جان
مامان فهیمه
پاسخ
منم دوست دارم فراوون آبجی جونی
زهرا
8 بهمن 92 15:50
اون کرم ضد آفتاب رو صورت گل دختری خیلی زیبا و جالب بود
مامان فهیمه
پاسخ
قربونت عزیزم، منو دخملی کلی دلمون برات تنگ شده بود
مریم (دوست ِ قدیمی کارشناسی و کارشناسی ارشد)
10 بهمن 92 7:58
ای جوووووون دلم... . چه گل دخترییییییییییییییییییییی. از طرف من خیلی خیلی بوس بوسی ش کن فهیمه جون..
مامان فهیمه
پاسخ
باشه دوست جونی گلم
ابجي سجا
10 بهمن 92 10:35
ممنون خاله جوني خيلي خوش اومدي
ابجي سجا
10 بهمن 92 10:46
هر روز خورشید به خاطر "تـــــــــــو" می تابه. ماه هم هر شب واسه تو از راه میرسه. فصل ها هم فقط به خاطر تو جاشون رو به همدیگه میدن. این زندگی مالِ توئه ! هدیه ی توئه !
مامان فهیمه
پاسخ
خیلی زیبا نوشتی عزیزم
فهیمه مهردادیان-مامان یاسمین
12 بهمن 92 1:11
سلام مامان یاسمینا ،از اینکه به وبلاگ یاسمین من سرزدید متشکرم واز لطفتون ،دوست اون شعر ازمن نیست متاسفانه اسم شاعرش رو هم نمیدونم ..دخترگلتون خیلی ماه در پناه خدا
مامان فهیمه
پاسخ
ممنونم که جوابمو دادید، چه جالب اسم منم فهیمه اس، لینکتون کردم
ابجي سجا
13 بهمن 92 10:51
سلامتی کسی که تودل مانشسته ،کرایه هم نمیده!!
ابجي سجا
14 بهمن 92 21:31
الهی تکیه بر لطف تو کردم/ به جز لطفت ندارم تکیه گاهی گرفتم دامن بخشنده ای را / که بخشد از کرم کوهی به کاهی