شب یلدا و چهار ماهگی
اولین روز زمستونیتون بخیر
بعد از دو هفته با یه پست جدید اومدیم خدمتتون...
تو این دو هفته دخمل نازمونو کچل کردیم تا موهاش یکنواخت در بیاد. اما بعد از مراسم کچل کردن که توسط منو باباش انجام شد، من کلی پشیمون شدم که چرا موهای قشنگ دخترمو زدیم، افسوس دیگه فایده ای نداشت و دخترم مثل جوجه های آخر پاییز فقط کرک داشت!!
گفتم پاییز بله پاییز هم گذشت... جوجه های آخر پاییز رو هم شمردن، امسال ما هم یه جیک جیک داشتیم که حال و هوای خاصی به شب یلدامون داد. این جوجه شیطون بلای ما تمام روزای آخر پاییز رو جیک جیک میکرد که نکنه تو سرشماری جا بمونه!!
شب یلدا با همسری و دختر طلا، خونه یکی از دوستامون رفتیم، جای همگی خالی خیلی خوش گذشت. همینجا از دوست مهربونمون هم تشکر میکنم که تو بلندترین شب سال ما رو از تنهایی در آووردن تا کمتر دوری خونواده هامونو احساس کنیم. دخملی هم زیاد اذیت نکرد، اما تا آخر شب که اونجا بودیم فقط نیم ساعت خوابید!
قبل از رفتن به اونجا میز شب یلدامونو چیدیم و از دخملی چندتا عکس گرفتیم، که عکساشو در ادامه براتون میذارم.
این روزا دختر کوچولومون خیلی بلا شده یا باید بغلش کنیم یا باهاش بازی کنیم، با خواب که کلا قهر کرده! کم کم میخواد بهمون بگه که بزرگ شده، آره دیگه دختر نازم فردا چهار ماهه میشه
بعد از گذشتن چهار ماه، وزن دخترم 7کیلو و 100گرم شده و قدش هم به 65 سانتیمتر رسیده، بدون کمک به شکم بر میگرده، همه چیز رو با دستش میگیره، محیط رو بهتر درک میکنه، گاهی بلند میخنده و برای مامان و باباش کلی دلبری میکنه.
از اونجایی که فردا همه جا تعطیله، یاسمینای قشنگمو با یه روز تاخیر برا واکسیناسیون و پایش به درمانگاه میبریم. بازم واکسسسن!! ای کاش همه واکسن ها خوراکی بودن، آخه شنیدن صدای گریه دخملی موقع واکسیناسیون خیلی سختهولی مطمئنم نازگلم مثل همیشه همکاری میکنه که واکسنشو بزنن
اولین روزهای کچلی
عکسها در ادامه مطلب ...
سفره شب یلدا در کلبه ی ما
هندونه هندونه
هندونه در جمع دوستان
دختر طلا و بابا در شب یلدا