یاسمینایاسمینا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

مسافر تابستونی

یعنی ممکنه؟!!!!!!!!!!!

1392/10/4 16:47
نویسنده : مامان فهیمه
938 بازدید
اشتراک گذاری

جاتون خالی چند روز پیش میخواستیم برا ناهار ماهی بپزیم، ماهی ها رو قبلا یکی از همکارای همسری از هندیجان به صورت پاک نشده آوورده بود و چون خیلی زیاد بود ما هم بدون باز کردن شکمشون فریز کردیم. همسر مهربونم دو تا از اون ماهی ها رو برداشت تا تمیز کنه، بعد از چند دقیقه هیجان زده منو صدا زدتعجب، منم که خیلی کنجکاو شده بودم بدو بدو یاسمینا بغل رفتم آشپزخونه، که دیدم تو شکم یکی از ماهی ها بچه ماهی بود!!!تعجبتعجب یه ماهی دقیقا مثل همون ماهی ولی کوچیکتر (ماهی شوریده)، سوال برامون پیش اومد ماهی که بچه زا نیست!! سوالبا هر کس در موردش صحبت کردیم میگفت شاید خوردتش، اما جالب اینجا بود که ما بدن ماهی رو کالبد شکافی کردیم دیدیم ماهی کوچیکه (که زیادم کوچیک نبود تقریبا 15 سانت طولش بود) داخل سیستم گوارش ماهی بزرگتر (که حدود 30 سانت طول داشت) نبود و یه لایه نازک شبیه کیسه جنینی با رگه های خونی دورش بود و حتی یه خراش هم روی پوستش نبود فقط یک خراش بزرگ که همسری موقع باز کردن شکم ماهی روش انداخته بود. یعنی چجوری شده که اینجوری شده؟!!!متفکر

خلاصه بعد از کالبد شکافی و شستشو، جنین که راهیه سطل زباله شد و دو تا ماهی دیگه هم پخته شدن اما نتونستیم بخوریمشون چون اون صحنه سزارین ماهی همش جلو چشممون بود!!

دیروز صبح هم دخملی رو برای پایش و واکسیناسیون بردیم، باز خانوم پرستار روفرم نبودن!ابله بعد از کلی غر زدن که چرا سه شنبه آووردین روز واکسن نوزاداست و فلان و فلان، دختر طلامونو واکسن زد و خدا روشکر زیاد اذیت نشد و تب هم نکردلبخند. بعد از برگشتن به خونه مرتب کاری داشتم آخه بعدازظهر چند تا از دوستام با بچه هاشون قرار بود بیان خونمون، که اومدن و جاتون خالی خوش گذشت، اما اما... دخملی ما که اصلا نتونست بخوابه و دکوراسیون اتاقها کاملا تغییر کرده بود، واقعا راست میگن بچه ها بمب انرژیند حالا این بمب خونه ما منفجر شده بود!! نیشخندبا اینحال روز خیلی خوب و پر انرژی بود.

بعد از رفتن مهمونا خونه رو مرتب کردم و وسایل سفر رو کم کم آماده کردم، چون پنجشنبه با نازگلم میریم مشهد و باباش هم یکی دو هفته دیگه میاد پیشمونهوراهورا، بنابراین اگه تو این مدت پست نذاشتم نگران نشید چون آدم وقتی میره پیش مامانش همه چیز رو فراموش میکنه، مخصوصا ما دخترا که عاشق مامانامونیم!!قلبقلب

عکس ماهی از نماهای مختلف

عکسها در ادامه...

 

 

مادر و بچه بعد از شستشو

 مهمونای کوچولومون که هیچکدوم برا عکس همکاری نکردن از راست به چپ: یاسمینا 4 ماهه،مهتا 6و نیم ماهه،آوا 7ماهه و کسرا یکسال و 3ماهه( البته پر انرژیا تو این عکس نیستن)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

زهرا
4 دی 92 18:38
خییییییییییلی برام جالبه دوست دارم در موردش تحقیق کنم. هر وقت رفتین حرم التماس دعای خیلی زیاد دارم....مخصوصا شهادت امام رضا بسلامت برید و بیایین و ما هم بعد از سفر منتظر عکسای ناز یاسمین جونیم
مامان فهیمه
پاسخ
فدات شم عزیزم، من همیشه به فکرت هستم حتما تو حرم برات آرزوی بهترینها رو میکنم
عمه فیفی
4 دی 92 18:42
ایییی جان..... دخترمونو با دوستاش تصوره اون همه دختر کوچولو کنار هم دیگه... زاویه نگاه هیچ کدومشونم یکی نیس اقا ولی این عکس ماهیه خیلی خفنه ها... بذارین تو فیسبوک می ترکونه... تصورش نمی کردم این قده باحال این توی دل اون باشه!!!!
مامان فهیمه
پاسخ
یکیشون پسره ها! 10 تا عکس ازشون گرفتم اما یکیش هم درست در نیومد، یکی پای اون یکی رو میگرفت یا به پشت میوفتادن، یکی جیغ میزد، یکی میخندیدو ...به روی چشم در اولین فرصت میذاریم
سیدمهدی
4 دی 92 22:14
سلام خوب هستین؟ آقای همسری و گل دختر خوب هستن؟ داستان ماهی تون خیلی عجیب بود من که تا حالا نشنیده بودم
مامان فهیمه
پاسخ
سلام، ممنون همه خوبیم، آره برای ما هم خیلی جالب بود
ملودی سالهای دور از خانه
5 دی 92 15:06
سلام مامان یاسمینا خوبی‌؟ آخی چه کشف جالبی‌ کردینا! خیلی‌ عجیبه، به نظر منم احتمال قورت دادن یکی‌ توسط دیگری نیست چون تو عکسم پیداست که یه چیزی عین کیسه جنینی و رگ خونی هم بهش وصله!!!! جلالخالق!! کاش میبردید یه جا مثل مثلا یه مرکز دامپزشکی چیزی نشون می‌دادید ، اگر فهمیدی به ما هم بگو. راستی‌ یه چیزی رفتید مشهد از صحن حرم عکس میگیری برامون لطفا؟ مرسی‌، ایشالله که بهتون خوش بگذره
مامان فهیمه
پاسخ
سلام گلم، مرسی خوبم، شما چطوری؟ آره بعد از اینکه بیرون انداختیمش پشیمون شدیم که چرا مرکز تحقیقاتی نبردیم، جاتون خالی اینجا وحشتناک سرده، باشه حتما هر وقت رفتم عکس میگیرم و تو وبلاگ میذارم
ابجي سجا
9 دی 92 10:25
اپیم